English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (874 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
put option U خیار بایع در مورد بالا بردن قیمت قبل از تسلیم مبیع ارزش پول تنزل کند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
seller's option to duble U خیار بایع در مورد این که درصورت تنزل ارزش پول پیش از تسلیم مبیع
duble option U خیار مشتری و بایع در موردتغییر دادن مقدار ثمن و مبیع در صورت تغییر ارزش پول
buyer's option to duble U خیار مشتری در این که درصورت ترقی ارزش پول پیش از تسلیم مبیع
exchange depareciation U تنزل ارزش پول خارجی تنزل قیمت ارز
put in more U عمل یا بیع خیاری که در ان خیار فسخ در صورت تنزل ارزش پول پیش بینی شده باشد
earnest U مقداری از مبیع که پیش از قبض واقباض کل مبیع و ثمن به خریدار تسلیم میشود
demonetization U تنزل ارزش پول نسبت به قیمت قانونی خود
value added U قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
contango U بهره دیرکرد تسلیم قرضه وسهام مهلت تحویل مبیع به مشتری
back wardation U خسارت دیر کرد در تحویل سهام برقراری مدت برای تسلیم مبیع
tacit collusion U حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
pigou effect U اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
carring over U تعویق تصفیه حساب در خریدو فروش سهام برای انتقال مال یا تسلیم مبیع مهلت تعیین کردن
neoclassical theory of value U تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید
forfeiture U تنزل ارزش
currency depreciation U تنزل ارزش پول
cut rate U تنزل قیمت
mark down U تنزل قیمت
deflation U تنزل قیمت
devalues U تنزل قیمت دادن
devaluate U تنزل قیمت دادن
devaluing U تنزل قیمت دادن
devalue U تنزل قیمت دادن
devalued U تنزل قیمت دادن
devaluation U تنزل قیمت پول
yield point at elevated temperatures U نقطه تسلیم در دمای بالا
yield point at normal temperature U نقطه تسلیم در دمای بالا
expected value U ارزش مورد انتظار
anticipated price U قیمت مورد انتظار
expected price U قیمت مورد انتظار
target price U قیمت مورد نظر
asking price U قیمت مورد مطالبهی فروشنده
kill the goose that layed the golden egg <idiom> U از بین بردن چیز با ارزش
There is more to it than meets the eye. U ارزش [و یا حقایق] پنهان در مورد چیزی وجود دارد.
highway robbery <idiom> U قیمت خیلی بالا
nose dive U شیرجه ناگهانی در هواپیما تنزل ناگهانی قیمت
good deal <idiom> U قیمت ارزان باکیفیتی بالا
trover U دعوی مطالبه قیمت مال مغصوب دعوی مطالبه قیمت مال مورد استفاده بلاجهت
promoted U بالا بردن
lift U بالا بردن
upraise U بالا بردن
uplifts U بالا بردن
uprear U بالا بردن
uplift U بالا بردن
upping U بالا بردن
elevate U بالا بردن
promoting U بالا بردن
lifts U بالا بردن
elevates U بالا بردن
lifted U بالا بردن
elevating U بالا بردن
promote U بالا بردن
lifting U بالا بردن
raise of loom U بالا بردن
tweaks U بالا بردن
upgrade U بالا بردن
upped U بالا بردن
rally U بالا بردن قی مت
rallies U بالا بردن قی مت
rallied U بالا بردن قی مت
upgraded U بالا بردن
upgrades U بالا بردن
jacks U بالا بردن
jack U بالا بردن
hoist U بالا بردن
raise U بالا بردن
tweaking U بالا بردن
tweaked U بالا بردن
jack up U بالا بردن
tweak U بالا بردن
ante U : بالا بردن
hoists U بالا بردن
upgrading U بالا بردن
up U بالا بردن
hoisted U بالا بردن
promotes U بالا بردن
raises U بالا بردن
use up U تحلیل بردن مورد استفاده قرارگرفتن
raises U بالا بردن دستمزد
raise U بالا بردن دستمزد
elevation U بالا بردن لوله
hoisted U افراشتن بالا بردن
elevations U بالا بردن لوله
hoist U عمل بالا بردن
hoist U افراشتن بالا بردن
to further sales U فروش را بالا بردن
hoisted U عمل بالا بردن
hoists U عمل بالا بردن
set sail U بالا بردن بادبان
hoists U افراشتن بالا بردن
flag hoist U بالا بردن پرچم
casual uplift U بالا بردن موقتی
high stick U بالا بردن غیرمجاز چوب
elevation of security U بالا بردن حاشیه امنیت
elate U بالا بردن محفوظ کردن
jigging U بالا و پایین بردن طعمه در اب
ramps U بالا بردن یاپایین اوردن
top-up U بالا بردن بوم جرثقیل
bilge U بالا بردن فشار داخل خن
top up U بالا بردن بوم جرثقیل
screw up U زیاد بالا بردن اجاره
ramp U بالا بردن یاپایین اوردن
top-ups U بالا بردن بوم جرثقیل
bears U کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
bear U کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
build-up U بالا بردن توان رزمی نیروها
build-ups U بالا بردن توان رزمی نیروها
build up U بالا بردن توان رزمی نیروها
skies U زیاد بالا بردن توپ هوایی زدن
sky U زیاد بالا بردن توپ هوایی زدن
equity financing U بالا بردن یا ایجاد سرمایه بافروش سهام
status U خط ی در بالا یا پایین صفحه که اطلاعات در مورد کار جاری میدهد روی
inflate U پراز گاز کردن زیاد بالا بردن مغرورکردن
inflating U پراز گاز کردن زیاد بالا بردن مغرورکردن
inflates U پراز گاز کردن زیاد بالا بردن مغرورکردن
halliard U طناب ویژه بالا و پایین بردن بادبان یاپرچم
extensive cultivation U بالا بردن مقدارمحصول کشاورزی از طریق استفاده از زمین
highlight bar U میلهای که کاربر بالا و پایین میکند تا لیستی از موضوعات مورد انتخاب را ببینید
advalorem tax U مالیات بر مبنای ارزش مالیات براساس قیمت کالا
cost records U مدارک قیمت تمام شده مدارک تعیین ارزش
to sit up and beg U التماس کردن [سگی با بالا بردن پنجه های جلویی]
to beg [of a dog holding up front paws] U التماس کردن [سگی با بالا بردن پنجه های جلویی]
stakhnovism U افزایش تولیداز طریق بالا بردن کمیت تولیدهر کارگر
dapping U نوعی صید ماهی با بالا وپایین بردن طعمه تا مماس اب شود
mirror writing shadow reading U کامپیوتر میزبان با دو دیسک فیزیکی برای بالا بردن سرعت دسترسی
lifted U بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifting U بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lift U بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifts U بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
kinked demand curve U و اگر فروشنده قیمت کالا راکاهش دهد فروش وی بیشترنخواهد شد زیرا سایرفروشندگان قیمت خود راپائین اورده و از کاهش قیمت تبعیت میکنند .
exchange devaluation U تنزل رسمی قیمت ارز تضعیف رسمی ارز
cost U قیمت داشتن ارزش داشتن
delivery U تسلیم در CL یکی ازشرایط اساسی اعتبار سند این است که پس از تنظیم و امضاو مهر به طرف " تسلیم "شود
deliveries U تسلیم در CL یکی ازشرایط اساسی اعتبار سند این است که پس از تنظیم و امضاو مهر به طرف " تسلیم "شود
advalorem duty U حقوق گمرکی براساس ارزش کالا حقوق گمرکی از روی قیمت
seller U بایع
sellers U بایع
vendors U بایع
vendor U بایع
place utility U استفاده فیزیکی یا وضعی حالتی که موسسه تولیدی جهت بالا بردن سود خودحمل و نقل محصولش را نیزبر عهده بگیرد
elvate U بالا بردن بالابردن لوله حرکت دادن لوله جنگ افزار در برد
mark up U نرخ فروش را بالا بردن افزایش نرخ اجناس
vender U بایع طواف
reserve price U قیمت پنهانی [در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
customized U فرایند تغییر یک قطعه از نرم افزار یا سخت افزار همه منظوره جهت بالا بردن کارایی ان
customizing U فرایند تغییر یک قطعه از نرم افزار یا سخت افزار همه منظوره جهت بالا بردن کارایی ان
customizes U فرایند تغییر یک قطعه از نرم افزار یا سخت افزار همه منظوره جهت بالا بردن کارایی ان
customize U فرایند تغییر یک قطعه از نرم افزار یا سخت افزار همه منظوره جهت بالا بردن کارایی ان
customised U فرایند تغییر یک قطعه از نرم افزار یا سخت افزار همه منظوره جهت بالا بردن کارایی ان
customises U فرایند تغییر یک قطعه از نرم افزار یا سخت افزار همه منظوره جهت بالا بردن کارایی ان
customising U فرایند تغییر یک قطعه از نرم افزار یا سخت افزار همه منظوره جهت بالا بردن کارایی ان
vender's lien U حق حبس بایع در معامله اراضی
back wardation U تعیین اجل برای بایع
giffen good U نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است
the thing sold U مبیع
object of sale U مبیع
peripheral slots U شکافهای خالی که دربعضی کامپیوترها قرار دارندتا کارتهای مدار چاپی بتوانندبرای بالا بردن قابلیتهای سیستم بدون اصلاح سخت افزار مجهز شوند
particulars of sale U اوصاف مبیع
demands U جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demand U جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demanded U جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
book value U ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
call of more U حق تقاضای زیاد کردن مبیع
buyer's option to duble U مقداربیشتری از مبیع مطالبه کند
ad valorem U به نسبت ارزش کالا براساس ارزش
seller's option to duble U از مقدار مبیع کم یا ثمن بیشتری مطالبه کند
current standard cost U مقیاس سنجش قیمت کالای تولیدی یا مواد اولیه با قیمت پایه است
cost plus pricing U تعیین قیمت فروش با افزودن ضریب مخصوص منفعت به قیمت تمام شده
unbundled software U نرم افزاری که قیمت آن همراه با قیمت قطعه نیست
antilift device U ماسوره ضد بلند کردن مین ماسوره ضد بالا بردن مین
stoppage in transitu U حق استرداد جنس فروخته شده برای بایع حق امتناع ازتسلیم مال التجاره در حال حمل
options U خیار
right of rescission U خیار
option U خیار
cucumbers U خیار
cucumber U خیار
ends U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
end U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ended U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
axiological U وابسته به ارزش ها یا علم ارزش ها
no par value U بدون ارزش واقعی بی ارزش
capital gain U منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
searches U بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
searchingly U بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
searched U بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
search U بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
option of fraud U خیار تدلیس
option of deception U خیار غبن
option of loss U خیار غبن
option of inspection U خیار رویت
option of meeting place U خیار مجلس
option of trickery U خیار تدلیس
make option U جعل خیار
gherkin U خیار ریز
gherkins U خیار ریز
option of animals U خیار حیوان
expire of option U انقضاء خیار
option of condition U خیار شرط
option of conditions U خیار شرط
pickler U خیار ترشی
Recent search history Forum search
1براى خودت ارزش قائل باش
1tink and grow rich
1خوب بالای زیاد موضوعات صحبت کردیم
1strong
1 In this step that is all information in our hand, you are kindly requested to quote based on rough estimate price in this step.
1To be capable of quoting
119 hrs · Sometimes the good you try to do to help others, ends up being thrown back at your face. Do things for Allah's sake, not to please people.
2مهرآسا
1popsicle
1time is prceious it has great
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com